خلاصه این زندگی است

گاهی فراموش می‌کنی وقتی از آدم‌ها بی‌خبری زندگی آن‌ها نایستاده است و در حرکت بوده. بعد یک روز می‌شنوی فلانی و فلانی در آستانه طلاق هستند. یا اصلاً یکی خودش زنگ می‌زند که شاید مجبور شوند جدا شوند. یک لحظه، یک آن، می‌خواهی تمام آن زندگی را بشنوی. اما نمی‌شود. تصور می‌کنی وقتی تو داشته‌ای نظریه‌های ارتباطات را می‌خواندی آن‌ها چند روز از هم قهر بوده‌اند. وقتی داشته‌ای درباره‌ الی را می‌دیدی آن‌ها به هم دروغ می‌گفته‌اند. وقتی نوشته‌های وبلاگ تو را خوانده است لبخند زده است. در تمام این روزها زندگی جریان داشته و تو قصه‌هایی را از دست داده‌ای که بیات شده است. قصه‌هایی که می‌توانستی تنها شنونده‌ی آن باشی و حالا حتی برای شنیدن دیر شده است. این غمگین‌ات می‌کند.

ناگزیری بپرسی: «چه شد که به اینجا رسیدید؟» و می‌دانی نباید منتظر پاسخی باشی. زندگی را نمی‌شود خلاصه کرد.

4 پاسخ به “خلاصه این زندگی است”.

  1. شايد بدترين خبري‌هايي كه تا به‌حال شنيده‌ام همين طلاق‌هاست.

  2. در وبلاگم تکمیل بفرمایید:
    گراشی ها در سرتاسر دنیا

  3. باید بهم بگویی چه کسی دارد خواب رهایی می‌بیند.

  4. طلاق فقط از نوع زناشویی نیست…در زندگی طلاق انواع و اقسام دارد…

بیان دیدگاه